اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان خرم بیدبرنامه ای با همکاری انجمن ادبی چکاد در پاسداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی ونکوداشت زبان فارسی در 28اردی بهشت ماه در سالن آمفی تئاتر صفاشهر به مدت دو ساعت با حضور دوستداران وعلاقمندان این شاعر بزرگ برگزارنمود.
این مراسم با نقالی خوانی خانم حسینیان (داستان رستم و اسفندیار) شروع شد
سپس دکتر روئین تن فرهمند مدرس دانشگاه
اهمیت شاهنامه حکیم توس را از سه نظر برشمرد: اول این که شاهنامه در قیاس با آثار ملی دیگر ملت ها، اثری سترگ، عظیم و در خور افتخار هر ایرانی است ؛ دوم این که شاهنامه، تاریخ داستانی ایران و حاوی قصه های ملی ایرانیان است؛ و سوم این که زبان فارسی، وسیله استحکام و اتحاد و ارتباط طوایف ایرانی است و شاهنامه فردوسی، چنان مایه و پایه زبان فارسی را غنی و محکم کرد که از آن پس، فراموش شدن و از بین رفتنش محال بود. از این رو، این کتابْ پایه و بنیاد اتحاد قومی ایرانیان به شمار می آید.
شاهنامه حکیم توس، گنجینه خرد و دانایی است و سراسر آن، درس انسانیت و اخلاق و فضیلت است. آزادگی و گردن فرازی و تسلیم نشدن در برابر ناحق، اصول ثابت انسانی ـ اخلاقیِ تمامی پهلوانان شاهنامه است و در جای جای شاهنامه می خوانیم:
چنین گفت موبد که مردن به نام به از زنده، دشمن بدو شاد کام
به نام نکو گر بمیرم رواست مرا نام باید که تن مرگ راست
همان مرگ بهتر به نام بلند از این زیستن، پر هراس و گزند
تو را نام باید که ماند دراز نمانی همی، کار چندین مساز
خسرو رشید نویسنده و پژوهشگر فرهنگ عامه در مورد ضرب المثل های شاهنامه گفت
شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، سرشار از مصرع ها و بیت هایی است که اکنون به نام ضرب المثل، در بین مردمان به کار می رود. علامه دهخدا، 1919 مَثَل از شاهنامه استخراج کرده و در کتاب امثال و حِکَم خود آورده است. به طور مثال
به دشت آهوی ناگرفته مبخش
تو کاری که داری نبُردی به سرچرا دست یازی به کار دگر
که ما را کنون جان به اسب اندر استچو سستی کند باد مانَد به دست
که در شهر خائن شد آهنگریبزد قهرمان گردن دیگری
چنان چون به یک شهر دو کدخدایبود بوم ایشان نماند به پای
سخن رفتشان یک به یک هم زبان که از ماست بر ما بد آسمان
و رمز هوشیاری فردوسی
این که شاهنامه را امروز و بعد از هزار سال، حتی ایرانیان درس ناخوانده هم می فهمند، دو سبب دارد: یکی این که فردوسی آن را به زبان ساده عصر خود سروده است و دوم این که در طی هزار سال، ایرانیان مدام آن را خوانده اند و تعبیرات شاهنامه، بر سر زبان ها مانده و از گزند نیستی رسته است. شاهنامه، شاهکاری مردمی و به زبان مردم روزگار سراینده آن است. رمز هوشیاری فردوسی هم در این است که آن را به نثر ننوشته که فقط با سوادمعدود آن عصر و قرن های بعد بتوانند آن را بخوانند و از آن بهره گیرند. آن را به نظم درآورده تا دست مایه کار شاهنامه خوان ها گردد و در خاطرها جای گیرد و در میان توده های مردم رواج یابد و تأثیر بخشد.
مسلم فلاح ( نویسنده کتاب آواز بلدرچین وبانگ چوپان در مورد خداپرستی توحید گرافردوسی گفت
در میان شاعران ایران زمین، حکیم ابوالقاسم فردوسی جایگاهی ویژه دارد. او در جای جای شاهنامه یا نامه باستان، انسان را به خداپرستی دعوت کرده، آن را نشانه خردمندی و یگانه راه سعادت می داند. او خداپرستی توحید گراست و از شرک سخت گریزان:
خداوند کیوان و گردان سپهر خداوند ناهید و رخشنده مهر
سخن هیچ بهتر ز توحید نیست به ناگفتن و گفتن، ایزد یکی است
او یأس و ناامیدی از رحمت الاهی را سرآغاز بدبختی می شمرد:
چو نومید گردد زِ یزدان کسی از او نیک بختی نیابد بسی
و ناسپاسی به خدا را هراس انگیز می خواند:
به یزدان هر آن کس که شد ناسپاس به دلش اندر آید زِ هر سو هراس
از دیدگاه فردوسی، پرستش یزدان پاک، فلسفه حیات آدمی است. او دانشی را ارزشمند می داند که به پرستش یزدان و سپس به خدمت مردم بینجامد. از دیدگاه فردوسی، خردمندی و دانش، ابتدا انسان را به یزدان پرستی رهنمون می شود و پس از آن، انسان و منش انسان دوستی را پی می گیرد و این به راستی فرآیند یک اندیشه عرفانی است. گام اول، شناخت یزدان است:
زِ دانش نخستین به یزدان گرای که او هست و باشد همیشه به جای
بدو بگروی کام دل یافتی رسیدی به جایی که بشناختی
و گام دوم، شناخت خداست که به پرستش او می انجامد:
چو یزدان پرستی، پسندیده ای جهان چون سرشک و تو چون دیده ای
بسی از جهان آفرین یاد کن پرستش برین یاد بنیاد کن
اندیشه توحیدیِ فردوسی
خداوند در شاهنامه، قدرتی مطلق و فراگیر دارد و حکیم توس،در اشعار بسیاری، این دانایی و توانایی را به زیباترین شکلی نشان داده است:
توانا و دانا و پاینده ای خداوندِ خورشید تابنده ای
نخست آفرین کرد بر کردگار توانا و دانا و پروردگار
توانا و دانا و دارنده اوست سپهر و زمین را نگارنده اوست
و درپایان مراسم دو نوازی موسیقی هنرمندان اموزشگاه باربد حسن ختام این برنامه بزرگ بود.